شعریاران

نقدوتحلیل اشعار

شعریاران

نقدوتحلیل اشعار

من ماندم وُ...تنهائی ! (باتحلیل سارای عزیز)

 ثبت شده در تاریخ دوشنبه 16 آبان 1390 به شماره سریال 149092 در سایت شعرنو 

وسایت:شهرشعر – شعر تک – شعریار – فیس بوک 

تحلیل سرکارخانم سارا چگنی زاده عزیز بر(من ماندم و...تنهائی) 

درسایت شعرنو 

*****

رسوب گرفته قلم کالم..................
سلام عمو کریم عزیزم
شعرتان را خواندم.. البته قبلا هم خوانده بودم اما کامنت ننوشتم.......
درمورد آن قضیه ی گیرها .....جارختی خیلی بامزه بود
مرسی که باعث شدید تا بخندم....
شعرتان را دوست داشتم به سبک نوشتاری که من علاقه دارم....
گویی احساس شاعر ورائ دنیای طبیعی سیر می کندوومعناسازیتان قابل تحسین است من همیشه به اشعاری که با زبانی روان و سلیس البته توجه به معنا شناسی و کاربرد عنصر معنا توجه زیادی دارند بیشتر تحت تاثیر قرار میگیرم.. مثلا عمو جان برایتان توضیحی می دهم خلاصه..اشعار افرادی مثل(بابام یا آقای ترکمان یا آقای نجات فر گاهی اشعار دیگر دوستان و حتی اشعار خودم )زبانی دارند برخاسته از هویتی وابسته به کارکردهای اصولی مفهومی در قالبی شناختی و چند محتوایی....... اما برخی اشعار مثل همین شعر شما با کمال سادگی و تک محوری بودن مفهوم بدون پیچیدگی در آرایه های بیان به آسانی ذهن خواننده را نوازش می دهند و در ذهن فرو می روند.... گاهی از چنین اشعاری می خوانم...ساده اما با محتوا
شاعر بدون محتوا شاعر نیست باید محتوا داشته باشیم.....
قسمتی از شعر نظرم را جلب کرد(وجود شاعر در اندوه........) فضای شعر همان ترکیب وجودی شاعر است شاعری که آگاه است و این آگاهی او را به دنیایی کشانده که هنر را مستلزم عینیت بخشی به احساس می داند
زیبا خواندمتان

******

  رسوب گرفته قلم کالم

انباری ازقافیه کنارش تمرگیده

برای نوشتن شعری ، هنوزنبض اش گیردارد

اوزان اندیشه اش متورم ،

درحال انفجار

تاغزلهای بی معنا به هر سوپرتاب شوند

درساحل زانوبه سینه ! انتظار

شایدتلاطم کویرشعری به ساحل آورد

موج میغُرد

شاعردراندوه

قایق درگِل مانده

، سربه گریبان ، فرسوده بغض میکند

وثانیه های امیدروبه تاریکی

برعمق رگهایش تازیانه میزند

وبادنرم نرمک درتابوت ماسه ها

مدفونش میسازد

ملحفه ای ازپرسفیدزیربالین ماه پهن

تاتیره گی شب را افزون کند

وقلمی که غرق میشوددرمنتهی الیه خودش

بادلشوره های متعفن

وتکراری دیگربردفتر بی نقش ونگار

تزیین میکنم

تسلیتی بر نانوشته هایش ، باشاخه گلی پژمرده

 بازمیگردم ! بی هیچ شعروترانه ای

دیگربرای سرودن قلمی نیست

اکنون من ماندم وُ سایه ی تنهائی !

s@rv

http://daftaresher.mihanblog.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد