شعریاران

نقدوتحلیل اشعار

شعریاران

نقدوتحلیل اشعار

هنوزغرق است ...(همراه بانظراساتیدبراین شعر)

 انتخاب چنددیدگاه ازبین کل کامنتهابرسروده ی(هنوزغرق است)توسط اساتیدوبزرگوارن درسایت شعر نوبه ترتیب حضور

ثبت شده در تاریخ پنجشنبه 17 آذر 1390 به شماره سریال 152969 در سایت شعرنو

وسایتهای شعرتک – سیمین ساق

افکارم درتالاب اندوه ، غرق

قلاب انداخته سراسیمه دردها ، برای صیدم

هیاهودردل بچه ماهیهای گوشه ی نی زار

دررویای سیرشدن

زوزه ی نفسها بی رمق ،

 غلت میخورددرون گلو

آدمکها با افکاری نضیف

تورگستردند برای اسارت دامشان

ومنی که حلق آویزم

درچنگگ اندیشه های پوسیده

همراه با صدای بچه ماهی دردام

باچشمان حسرت

خیره مانده برآتشی که درانتظار ش دودمیکند

ازدحام مایوسانه همزادان

دهشتناک نظاره گر

چشمهای از تب وتاب افتاده ی شکار

که رقص کنان درحاشیه رود

جان میبخشد برای شکمهای درحال انفجار

آتش همچنان شراره میزند

واسکلتی بردوش ماهیها

هنوز غرق است، ذهنم ...

s@rv

http://sarvenaz.blogsky.com

سرکارخانم : مهساتیلی

 (( حلق آویزم در چنگک اندیشه های پوسیده...))
سلام استاد بزرگوار....
زیبایی این شعر وصف شدنی نیست....
سطر سطرش را حس کردم با اعماق وجودم....

استادارجمند :  غلامعلی بهروزی

سلام ودرود فراوان بر شاعر توانا جناب لقمانی عزیز
هزاران درود و هزاران بوسه بر قلم شیوای شما
و چه زیبا بیا ن نموده اید گرفتار شدن در تار های وامانده در گذشته افکار را
و دردهای عیان و نهانی که با غم و اندوه
عاقبت انسان را
حتی صاحب اندیشه را
متوقف خواهد کرد
درود

سرکارخانم :  عطیه تقی زاده

غنچه های یاس من امشب شکفته است. و ظلمتی که باغ مرا بلعیده، از بوی
یاس ها معطر و خواب آور و خیال انگیز شده است.
با عطر یاس ها که از سینة شب بر می خیزد، بوسه هائی که در سایه ربوده شده و
خوشبختی هائی که تنها خواب آلودگی شب ناظر آن بوده است بیدار
می شوند و با سمفونی دلپذیر یاس و تاریکی جان می گیرند...
(شاملو)
سلام بر استاد نازنین...
سروده ای فوق العاده ای بود...
چندین بار خوندم و لذت بردم...زیاد.
الهی همیشه باشید و شاد ...

استادارجمند :  مهندس غلامحسین جمعی

 درود بر استاد بی بدیل خودم جناب لقمانی عزیزو گرامی این شعرت را خیلی بیشتر از حد همیشگی دوست داشتم وبا خواندنش بدنم مور مور می کرد تا در انتها به انفجار رسید . قدرت تصویر سازیت را می ستایم و راستش کمی هم حسودی ام شد که بنده هنوز پیچیده گویی را فرا نگرفته ام لازم شد بیایم خدمتتان کلاس خصوصی البته نه شبها ! قربانت حسین بدرود گرامی .برای خواندن جواب ودوباره خواندن باز خواهم گشت

استادارجمند :  محمدترکمان (پژواره)

سلام استاد لقمانی عزیز به فرموده ی استاد جمعی این بار شعری پیچیده تر از قبل خواندم.
چندبار خواندم ولی اطلاع دارید که با غروب خورشید آفتاب ذهن بنده هم غروب می کند!
هر موجود جانداری از حیوان تا نبات حق زندگی دارد و راز بقا پدیده ی منظمی است که این راز را حیوانات؛ /سوای حیوان ناطق!/ خیلی خوب رعایت می کنند. افراط نمی کنند = صرفا رفع نیاز می کنند و هر گاه هم که نیازشان بر طرف می شود اگر پای روی دمشان هم بگذارند بی خیال می شوند!
در صورتی که بشر خام اندیش به صغیر و کبیر و ...رحم نمی کند حریص است می خورد و دور سر می زند! حتی به میوه ها هم رحم نمی کند کاش می دانست که خواص بادام رسیده صد ها برابر خواص چغاله بادام است!شاید این مطلب بنده ارتباطی با شعر خوب شما نداشته باشد یک خیلی کم مرتبط باشد، ولی با خواندن اش این چند سطر برایم تداعی شد. زنده باشید مرد بزرگ و دوست داشتنی...

استادارجمند :  مهدی نساجی

درودبرشاعرارجمندجناب لقمانی

سروده زیبای شما را خواندم بابافتی پیچیده ازمعنا

قابل تامل وعبرت انگیز برای بشر

که درمحیطی ازاحساس وبه مددمهارت تان درسرودن به دل نشست

قلمتان ماندگار

استادارجمند : رحمت اله خواجوی

سلام دوست واستادارجمندم کریم لقمانی

می پندارم تولداین شعردردومقطع زمانی رخ داده است.ابتداحسی که آزارت میدهدوسپس درزمان نوشتن ویاویرایش حس درونی تان که بی تعارف لطیف است ، به مددمی آیدواحساسی زیبابرحس خشم قبلی سوارمیگردد . ومااین شعررادرآغوش میگیریم

درجامعه اعمال وحرکاتِ خیلی ها بمذاق شما نمی آید ورنجتان میدهد

آدمکهاباافکاری نضیف/ تورگسترده اندبرای اسارت دامشان/...برای شکمهای درحال انفجار.اذیتتان میکند،بیتفاوتی جامعه ازاتفاقات درون آن ،دوست داریدحرکتی صورت گیرد.

ازدحام مایوسانه همزادان/دهشتناک نظاره گر/آتش همچنان شراره میزند

اینان دغدغه فکری شما درزمان حال میباشد .لااقلدرشعراینگ.نه رخ می نماید

هنوزغرق است ذهنم .../افکارم درتالاب اندوه غرق/قلاب انداخته سراسیمه دردها،برای صیدم.

من برایت شادی آرزودارم وازآن بزرگوارشاملومددمی جویم

احساس میکنم / درهرکناروگوشه ی این شورزارِیاس / چندین هزارجنگل گل شاداب/ناگهان...

استادصمیمانه درآغوشت می گیرم

تکرارمیشوم ... ؟! (باتحلیل ساراچگنی زاده و استادترکمان ارجمند)

 ثبت شده در تاریخ سه شنبه 1 آذر 1390 به شماره سریال 150885 در سایت شعرنو

وسایتهای : شهرشعر – شعر تک – شعریار – شعرناب

تحلیل خانم ساراچگنی زاده عزیزبراین شعر

**

خانه بر دوش ام با اوهام تکرار می شوم
سلام عمو کریم
ببخشید اگه گاهی به اشعارتون سر نمی زنم ماشالله چقدر آثار ادبی از ذهن بلندتون بیرون میاد......
دستتون درد نکنه که به عمو پژواره شعر تقدیم کردید........
شعرتون نمای قشنگی داشت از لحاظ بافت مفهوم منظورمه......
بدون شک یکی از برترین اشعارتونه(البته به عقیده ی من)
آرایه ها و صنایع ادبی شعرتونو می نویسم البته اگه اجازه هست؟؟؟
من اجازه نمی خوام که......
نگاه رنگ پریده( تصویر چند مفهومه.... اضافه ی استعاری)
کوچ آه(انسان نمایی... تصویر یک منظوره)
قندیل نگاه( اضافه ی تشبیهی)
نظاره ی ماه( استعاره ی مکنیه تشخیص)
واژه های ترکیده ( تصویر حسی)
کولاب اندوه( تشبیه بلیغ)
بوی لهیب( حس آمیزی)
فریاد باد( انسان نمایی.....)
زنده باشیدوسلامت

نظر استادترکمان براین شعر

**

رخت سفید بر تن واژگان پوشانده ای!
سکوت را به شاباش، واداشته ای!
نم نم اشک شوق از پرچین کوچه
میخک ها را به رقص آورده ست!
در غربت موهوم
امشب عروسی ی خوبان ست!
سلام استاد لقمانی عزیز و پدر صلح شعرنو و سایت های مشابه...
از اینکه یکی از یهترین آثارت نصیب بنده شده است از شادی در پوست خود نمی گنجم.
به دردم قسم که با پرچین های کوچه همراد پنداری نمودم
همچنین ازتمامی بزرگان حاضرباتمام وجودوصمیمیت تشکروقدردانی می کنم

**

تقدیم به استادارجمندم محمد ترکمان عزیز (پژواره)

**

دیوارشکسته ، لم داده ام به آن !

نگاهم درگروآفتاب رنگ پریده

باعجزونیاز

تازره ای ازآن گرمی دهد این تن ملتهب

آهی دبش کوچ میکندازگلو

چون لرد انگورته مانده درسبو

کم کم نفس ناله سردهد

ازانجماد جسم مهجور

وآفتاب پشت پسین محو، بی هیچ مرحمتی

برقندیل نگاهی خیس

چترشام ، بشکن زنان وُپاورچین

روبنده میگشاید ، تاعریان شودتنش

وماه باطنازی مهمان ستاره ها

نظاره میکندبروسعت زمین

وسرمای سینه سوز

فرومیریزددیوارحائلم

تادیگر جائی برای لمیدنم نباشد

من میمانم بسانِ چینه ای میان باغ وسکوت خفته ام

وواژه های ترکیده ازسوز

باتندیسی غرق درکولاب اندوه

زُل زنان به آشیانه های دور

که بوی لهیبش نوازش میدهد چشمان غبارگرفته ام

فریادهای باد تازیانه میزد

بازهم سکوتی دیگر!

خانه بردوشم ! بااوهام !

تکرار میشوم ...؟!

s@rv

http://sarvenaz.blogsky.com/