شعریاران

نقدوتحلیل اشعار

شعریاران

نقدوتحلیل اشعار

شب روی تنم میرقصد


ثبت شده درتاریخ سه شنبه 9 آبان 1391 به شماره سریال 203768 درسایت شعرنو

سایتهای : آوای دل – شعر 1 – شعرناب – فیس بوک

کوچید روز

آغوش گشوده شب !

ازسرشاخه های کوه

تاریکی برپنجره ام آویزان

بادهم مدام می کوبدبردریچه ی اقبالم !

ها میکنم برشیشه ی کدر

شایدنوری انتظارباشد پشت در

لیک گرگان گرسنه

با شکمی ورم کرده درحال بلعیدن

اشتهایم کور

ازملچ ملچ دهان گشادشان

درخودگیجم !

بغضم بارانی  !

زارمیزندنگاهم سطرسطر

درپس انبوهی ازحزن

فانوس هم پت پت میکند ازتشنگی !

شب روی تنم میرقصد !

دوباره آغوش میکشم تاریکی...

s@rv

http://shereno.com/5531/24520/203768.html

نقدوتحلیل برشعر (شب روی تنم میرقصد) توسط سرورگرام واستادگرانقدروارزشمند جناب آقای حسین جمعی 

با سپاس فراوان ازگرامی جم عزیز وتحلیل ارزشمندشان

با درودوسپاس استادبزرگوارجناب لقمانی .با اجازه شما کمی درمورد شعرتان می نویسم

کوچیدروز ،شروع خوبیست وشاعرانه وآغوش گشودشب، زیبا وشاعرانه تر، وزبانش ادیبانه تر است! بکاربردن این دوپارادوکس خواننده را به تعمق وامیدارد،وکوشش برای خواندن را افزایش میدهد.ازسرشاخه های کوه ، دیدی وسیعتر را القاء میکندتااز(سرشاخه کوه ) ؛ وشرائط را بایک محیط محدودنمی برد، یعنی فضارا گسترده ترواگردردی است آن را عمیق تر بیان میکند.

ومشکل رابزرگ ترمیداندکه خبر ازدیدبازشاعردارد. وبه شکلی میخواهدهمه جانبه نگریسته باشد.بعددوربین شاعرپس ازگرفتن آن تصاویر (لانگ شات ازسرشاخه های کوه) به قول سینمائی هابه تصویر (کلوزآپ) یا نمای ازنزدیک میرسدیعنی ازسرشاخه های کوه به پنجره می آید!تا هم مسئله را آگراندیسمان کندوهم ملموس ترنشان دهد!واین آویزان بودن تداعی به دارزدن ویابرداربودن را نیز به نمایش میگذاردتا وحشت را القاءکند. دراینجا (باد)هم به کمک می آیدبا ایهامش که خواسته ویاناخواسته هم صدائی را میرساندکه چرت مارا پاره کندویامارابرباددهدوهم براحساس ما تلنگر بزند.ودرکوبیدن ظهوروبروز یابد! وآن هم اقبالمان .بعد(ها) کردن هم پارادوکس دیگری است که هم گیجی مارامیرساندوحتی (آه) وافسوس را به نوعی وانمودمی کند.چون معمولا (ها) کردن شیشه کدروتیره را بدتر میکند! مگر این که بخواهیم بعدازآن عمل پاک کردن .تمیز نمودن را انجام دهیم (اقدامی درپی داشته باشیم )! بامطرح کردن و(شایدنوری درپشت درانتظار باشد) مارا به این امیدوارمیکندکه درپی (ها)کردن میخواهد اقدامی را صورت دهد. جمله (لیک گرگان گرسنه) مارا به این نتیجه میرساندکه شاعرشیشه راپاک کرده، درواقع اقدام لازم را انجام داده حال این پاک کردن کافیست یا خیر ؟ آن مقوله دیگر است! زیرا ازپشت شیشه کدر علی رغم (ها)کردن شیشه تیره گرگان گرسنه را دیده است ! دراین جا وقتی عنوان میشودگرگان گرسنه با شکمی ورم کرده ! یعنی درواقع این گرگان ،گرسنه شکم نیستندوشاعر میخواهدخصلت شکم بارگی وزیاده خواهی ویا زیاده طلبی آنها را به نمایش بگذارد وحرص وآزشان را !

واین مطلب حدس مارا درابتداتائید میکند!زیرادرواقع خواسته های  مارامی بلعند ونه غذا وخوراکی ویا مادیات وامکانات مارا! زیرا بلعیدن خواسته ها وآرزوها ارزش شعررا فراترمی برد، وتاکیدشاعر برارزشهایی است که حیف ومیل می شود!

آوردن ملچ ملچ میخواهدشرائط را انزجارآور نشان دهدویک نوع اشاره ایست به بی فرهنگی این گرگ ها ! که حتی رسم ورسوم خوردن راهم بلدنیستند .وبا آوردن (دهان گشادشان) همان زیاده طلبی را نشان میدهد( درخودگیجم) همان برداشت قبلی را نیز ثابت میکند .واین گیجی که قدرت تصمیم گیری انسان را میگیردحاصلش چیزی نیست جز گریه  کردن که در(بغض بارانی)به نمایش درآمده است!وبرای این که خواننده را نیز به اصطلاح درگرفتن ایده ومقصودشاعر یاری دهد هدایت کند. وبغض بارانی با باز گشاید ناچار می شود(زارمیزند نگاهم سطر سطر) درشعرش بگنجاند!که البته دراین مورد ازارزش شعر ایجاز شعرکاسته می شود! احتمالا شاعر برایش تفهیم مضامین شعر با ارزشتر ازبه رخ کشیدن هنر وایجاز شاعری بوده است ! واین مورد یکی ازاقتضاعات سن وسال شاعر است.که بیشتر به ارزشهای درونی ومضامین اهمیت میدهدتا هنرهای شاعرانه .ویا هنربرای هنر ! ودرجمله بعد با آوردن (درپس انبوهی ازحزن) سعی داردعمق فاجعه ودرد را نشان دهدوبا خواندن ن جمله شایدتا حدودی بتوان به شاعر حق دادکه چرا سعی کرده است شعررا به توضیح وتطویل بکشاند!

وتا حدودی ایجاز درشعر را قربانی کند! زیرا بیم آن داردکه درون مایه شعرش آشکارنگردد(فانوس هم پت پت می کند ازتشنگی )زیباترین فرازی است دراین شعر که حسابی ازآن لذت بردم وزبان شعررا قدرت می بخشد

(پت پت) ، هم برضربان قلب می شود تشبیه کردوهم تنفس وخفقان شینه ونفس نفس زدن را ، وهم تاریک وروشن شدن محیط وشرائط را ! آن هم ازتشنگی !که این تشنگی نیز ایهام دارد.هم درموردکم بودن ویا نبودن اساسی ترین مایه حیات که درظاهر آب است وموارد دیگری ...را نیز می باشد! وهم کمبود نفت وسوخت وساز روشنی وروشنائی به طور کلی ! وباز با آمدن ( شب روی تنم میرقصد)مارا به دوباره خوانی ابتدای شعر دعوت می کند واهمیت این مورد را گوش زد می نمایدواین بازگشت به شکلی تکرار تاریخ را نیز نمایان میکند ! تکراری که متاسفانه مارا به آغوش تاریکی می کشاند!!!

درود وسپاس استادبزرگوار .دستمریزاد، آموختم وبهره بردم . امیداست که با این خط خطی هایم به شعر باارزش شما لطمه ای نزده باشم

(با مهر : جم)

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
مهرای ساغشکی یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:49 ب.ظ http://mehray.blogsky.com


mehray
عقل و اخلاق جهان‌شُمول (مهرای ساغِشکی)
یکشنبه 12 خرداد ماه سال 1392
مَتَلهای خراسانی
ضرب المثل، ضرب مثل

داستان، مَتَل، زَبانزَد (واژه‌‌نامهٔ پارسیمان)

نکته‌یی دربارهٔ تلفظ واژه‌های فارسی خراسانی: در تمامی کلماتی که ختم به ـه میشود، بر خلاف فارسی نوشتاری رایج و همچنین فارسی مناطق مرکزی ایران مثل تهران و غیره، بجای صدای زیر (کسره)، صدای زِبَر (فتحه) تلفظ میشود، با این وجود مثل اکثر لغات مشترک فارسی، این تفاوتهای اندک تلفظ، تأثیری در معنی و کاربرد لغات ندارد و همهٔ فارسی‌زبانان و ایرانیان میتوانند این کلمات مشترک را بکارببرند، حتا به تلفظ محلی خودشان!، مانند: غُنچه Ghonche / Ghoncha

(مهر)

از کتاب ادبیات شفاهی روستا (محمدرضا خوشدل)

---------------------------------------------------

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد